«و از نشانههای اوست که از نوع خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدانها آرام گیرید و میانتان دوستی و رحمت نهاد، در این امر نیز برای مردم با فکرت ادلّه علم و حکمت حق آشکار است.»
(روم/ 21)
مقدمه:
هیچ مکتب و آیینی، بلکه هیچ فرد عاقلی، ضرورت قانون و حکم و ضابطه را، حتی در محیط خانواده که شالودهی بنیانش بر یگانگی و محبت و یکرنگی استوار است، انکار نمیکند؛ زیرا هر چند امور جنبی و فرعی خانواده، مانند تقسیم کار و رسیدگی به امور کودکان و طبخ و نظافت، با توافق زوجین یا با همکاری آنها صورت پذیرد، اما امور اصلی و زیر بنایی خانواده، مانند اینکه ازدواج با چه اشخاصی جایز و یا با چه اشخاصی حرام است و همچنین تعیین انحرافهای جنسی و مقدار مجازات منحرفان و حقوق و وظایف اساسی زن و شوهر و راهحل اختلاف آنها و صدها مانند این امور، همه و همه، احتیاج به ضابطه و قانون و حکم و دستورالعمل دارد تا هرج و مرج و اختلال، در نظام خانواده راه نیابد.
اینکه این قانون و ضابطه از چه منبعی باید صادر شود و این حکم و دستورات را چه کسی باید بدهد مهم است، در این مطلب هم شک و تردیدی نیست که دو صفت در مرجع قانونگذار لازم و ضروری است: اول آنکه قانونگذار از مقدمات و شرایط و توابع و لوازم قانون خود اطلاع کافی داشته باشد؛ دوم آنکه انحصارطلب و حسود و خودخواه نباشد تا قانون را به سود خود و فامیل و دوستانش منحرف
نسازد. مسلمانان میگویند: داناترین و بیغرضترین منشا صدور قانون، خداوند متعال و آفریدگار جهان هستی است که هم از ذرات وجود مادی انسان آگاه است و هم از غرایز و عواطف و احساساتش و هم از روابط آنها با یکدیگر؛ زیرا همه آنها را خود غنی بالذات است و هیچگونه کمبود و نیازی در ناحیهی ذات مقدسش راه نداشته تا در قانونگذاریاش احتمال سودجویی و انحصارطلبی پیدا شود.
بحث:
امام صادق(ع) میفرماید: محفوظ ماندن فرزندان از خطرات و انحرافها به شایستگی والدینشان است.
* اندیشه درست؛ تصمیمگیری قاطع و برنامهریزی صحیح؛ پشتوانهی ما به سوی هدف و کسب موفقیت و تضمین آینده فرزندانمان است. بر اساس آیات و روایات ائمه اطهار(ع) برای تربیت صحیح فرزندان باید به چند اصل مهم توجه ویژهای نمود، از جمله:
اصل اول: محال است انسان غلط زندگی کند و بتواند صحیح تربیت کند.
«انسان چیزی است که انجام میدهد نه چیزی که میگوید».
تربیت نقش بازی کردن نیست و نمیشود به ظاهر خوب بود و در واقع نه و اگر والدین حرفی بزنند و غیر آن عمل کنند و تضاد در گفتار و عمل آنها باشد حساسیت فرزندان نسبت به شنیدنیها از بین میرود و حرفهای پدر و مادر برایشان مهم نخواهد بود و چهرهی نفاق گرفته و الگوی مناسبی نخواهند داشت، شما بدون تسلط بر خود نمیتوانید فاتح دیگران باشید.
اصل دوم: پذیرش بدون قید و شرط
آنها را آنگونه که هستند با تمام ویژگیهای مثبت و منفی دوست داشته باشیم نه آنگونه که میخواهیم باشند.
آنها را با هیچکس مقایسه نکنیم.
ـ توقعات خود را متعادل کنیم و با توجه به موقعیت و امکانات خانواده از او توقع داشته باشیم که در غیر این پدر و مادر تلاش بیشتری میکنند اما بازده کمتری از او میبینند و فرزند چون نمیتواند به انتظارات آنها پاسخ مثبت دهد احساس حقارت کرده و در نتیجه باعث ضعف اعتماد به نفس میشود، ما باید نقاط و ویژگیهای مثبت و منفی نوجوان را در نظر بگیریم و خصلت برجسته او را به یاد آوریم و براساس آن رفتار کنیم و روزی چند بار چند نمونه صفات خوب آن را یادآور شویم.
اصل سوم: به موقع مبادرت به تربیت آنها کنیم
رسول اکرم(ص) فرمود: فرزند در هفت سال اول سید و آقای والدین، در هفت سال دوم بنده مطیع و فرمانبردار پدر و مادر است، و در هفت سال سوم وزیر مسئول و طرف شور والدین است.
ـ تربیت باید از راه برنامه و اختیار و محبت باشد نه اجبار.
علی(ع) میفرماید: فرزندم در راه ادبآموزی تو از فرصت استفاده کردم و قبل از آنکه دل کودکانه تو سخت شود و عقلت به اندیشههای دیگری مشغول شود به تربیت تو مبادرت کردم و وظیفهی پدری خود را انجام دادم.
اصل چهارم: معنویت را در فرزندانمان افزایش دهیم
«اگر میخواهی غنی باشی از هوای نفس بکاه»
جهت دادن حس تقدسگرایی در افراد
ـ اصلاح ظاهر
ـ فرزندانمان را مجذوب معنویت کنیم
ـ خوردن و خوراندن لقمه حلال
ـ عمل به واجبات و ترک محرمات
ـ تشویق به توبه و دور کردن آنها از یاس و ناامیدی
ـ دعا و تاثیر آن
اصل پنجم: به وجود آوردن شرم و حیا در فرزندان
«حضرت علی(ع): حیا کلید تمام خوبیها و نیکوترین لباس دنیاست.»
ـ حیا ارتباط مستقیمی با عفاف و حجاب دارد.
امام صادق(ع): بارزترین مصداق بیحیایی بیحجابی است.
عفاف یک حالت روحی وفضیلت اخلاقی است که باعث میشود انسان در وجود خود ارزشهای بالاتری یابد و خود را بزرگتر و برتر از آن مییابد که دیگری او را به یک ابزار نگاه کنند و تن به شکست و حقارت نمیدهد چون عزت نفس دارد.
ـ توجه دادن افراد به آثار مثبت حیا در زندگی، مثل بیحیایی، عزیز مصر را رسوا کرد و پاکدامنی یوسف را عزیز مصر کرد.
ـ تعریف و تمجید از فرد با حیا، «خداوند میفرماید: هرگاه خداوند بخواهد بر بندهای خیر برساند او را عفت شکم (لقمه حلال) و اندام میدهد.»
ـ توصیه به دوری از گناه که باعث حیاست و تاثیر متقابل آنها
ـ دوری از بعضی از عوامل حیازدا
ـ ارزنده سازی و کرامت نفس را بالا بردن
توصیههای کار بردی و راهکارهای عملی
ـ پدر و مادر باید در تصمیمگیریهای بجا به نوجوان کمک کنند.
ـ در ایجاد رابطهی سازنده به او یاری رسانند.
ـ طوری باشند که نوجوان هنگام مشکلات آنها را در کنار خود احساس کند.
ـ ارتباط کلامی موثرترین بیان و ارتباط است و بیشترین ارتباط انسانها به صورت گفت و شنود است پس باید هم گوینده و هم شنوندهی خوبی باشیم؛ خداوند دو گوش داده و یک زبان پس باید بیشتر گوش کنیم و.. .
ـ وقتی عقیدهمان را دربارهی رفتار زشت نوجوان بلند بگوییم او فقط فریاد ما را میشنود اما اگر آرام بگوییم.
سخنان ما را میشنود
- من و تو در زندگی مشترک جواب نمیدهد و باید ما شد.
ـ اگر میخواهید به راستی در زندگی پیشرفت کنید ببخشایید.
ـ هدیه دادن در برقراری ارتباط صمیمی با فرزندان میتواند بسیار موثر باشد، زمانی که فکرش را نمیکند با دادن هدیه غافلگیر کنید و اگر دلیلش را خواست بگویید به خاطر دوست داشتنت.
ـ هر زن وشوهری بدون استثناء میخواهند زندگی مشترک و سعادتمندی داشته باشند و برای چنین سعادتی به دنبال عوامل خوشبختی میروند، برای داشتن روابط موفق با همسر و داشتن خانوادهی آرام نکات ذیل باید مورد توجه قرار گیرد:
ـ1ـ گذشت و اغماض
ـ2ـ صداقت
ـ3ـ مشورت با یکدیگر
ـ4ـ عذرخواهی در خطا
ـ5ـ خوب صدا زدن
ـ6ـ سلام کردن
ـ7ـ سخن محبتآمیز
ـ8ـ ابراز علاقه
ـ9ـ درک مشکلات همسر
ـ10ـ هدیه دادن
ـ11ـ عیبپوشی
ـ12ـ تشکر و قدردانی
ـ13ـ حسن نیت
ـ14ـ احساس مسئولیت
ـ15ـ کوشش متقابل در حفظ عفت یکدیگر
ـ16ـ روح تعاون و همکاری در خانه
ـ17ـ توجه به سخنان هم
ـ18ـ همدلی
ـ19ـ انتقادپذیری
ـ20ـ آراستگی و خودآرایی
ـ21ـ تقسیم خوشیها با همسر
معرفی کتاب:
ـ قرآن کریم
ـ پرورش احساس مذهبی در کودکان و نوجوانان، دکتر افروز
ـ پرواز در فضای جوانی، ابوالقاسم بخشیان
ـ مراحل رشد و تحول انسان، دکتر محمدرضا شرفی
سی دی (cd) شهادت آب
کلمات کلیدی:
گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»؛ ملا محمدعلی مجتهد، معروف به مرحوم آیتالله احمد مجتهدی تهرانی از علمای بنام تهران بود که سال 86 بدرود حیات گفت، اما سخنرانیها و پندهای عرفانی و اخلاقی وی به یادگار مانده است و میتوانیم هر چند به صورت مجازی هم که شده پای درس این استاد اخلاق تلمذ کنیم.
آیتالله مجتهدی رابطه خوبی با طلاب داشت، طوری که فضای گرم و صمیمی بر حوزه علمیهشان حاکم بود. این استاد برجسته اخلاقی، مباحث را چنان رسا ارائه میداد که بر دل مینشست؛ به طوری که حتی هم اکنون نیز نشستن پای صحبت و کلاس اخلاق ایشان خالی از لطف نیست.
علایم ظهور امام زمان (عج) عبارتند از:
اول: شکم، خدا میشود
روزگاری میآید که مردم: «بطونهم آلهتهم» شکمهایشان، خدایشان است و حواس آنها به شکمهایشان است. همین الان که شما در حال نماز خواندن بودید، عدهای دم در نانوایی بربری و سنگکی ایستادهاند، اینها شکمهایشان، خدایشان است. به جای اینکه بیایند و نماز بخوانند، شکمشان خدایشان شده، قدیم این طور نبود.
الان سنیها خیلی مقید هستند. از آنها واقعا تعجب میکنم که چه قدر به نماز اول وقت مقید هستند. یکی از تجار اصفهانی آقای مظاهری که صاحب گز بود و الان فوت کرده میگفت: «در مکه بودم و نصف سرم را سلمانی تراشیده بود که «قد قامت الصلوه» گفتند. سلمانی بلافاصله لنگ را باز کرد و گفت: «حاجی، برو برای نماز!» و پول هم نگرفت. من دیدم نصف سرم را تراشیده، نصف دیگر مو دارد، خجالت میکشیدم، ولی دیگر چاره نداشتم.»
من به او گفتم: «نصف دیگر سرت را هم فردا نزدیک ظهر میرفتی که پول ندهی!» کسانی که مقید هستند مفتی سر بتراشند، روز اول نزدیک ظهر و روز دوم هم نزدیک ظهر به سلمانی بروند!
اهمیت نماز اول وقت
پس روزگاری میآید که مردم، شکمهایشان، خدایشان است: «بطونهم آلهتهم» موقع ظهر و وقت نماز به دنبال شکم هستند، الان نانواییها و رستورانها چه خبر است؟ در خانهها بعضی در حال ناهار خوردنند و فکر نماز نیستند.
کسانی که نماز را در اول وقت نمیخوانند، نماز آنها را نفرین میکند و میگوید: «ضیعک الله کما ضیعتنی!»؛ «خدا تو را ضایع و خراب کند، همان طور که تو مرا ضایع و خراب کردی!»
به همین خاطر هم هست که این گونه افراد همیشه گرفتارند. میگویند: «آقا، من هر کار میکنم نمیشود، این کار، آن کار» این برای این است که نماز اول وقت نمیخوانی و پدر و مادر از دست تو ناراضی هستند.
از ملا میپرسند: «چرا هر کاری میکنیم کارمان به سامان نمیشود؟» برای اینکه نماز اول وقت نمیخوانید و نماز هم نفرینتان میکند.
استاد ما مرحوم آقای برهان 65 سال پیش بر روی منبر میگفت و من هنوز یادم هست که میفرمودند: «آن کسی که نماز مغرب را آن قدر دیر میخواند که آسمان پر از ستاره میشود، چنین کسی ملعون است.»
به همین خاطر هم بود که هنوز توی مأذنه گلدسته قم اذان میگفتند و وسطهای اذان بود که «آیتالله مرعشی نجفی» به رکوع میرفتند. یعنی آن قدر نماز را زود شروع میکرد، مبادا که ستاره به آسمان بیاید. صبح ها هم همین طور، اگر کسی آن قدر نماز صبحش را دیر بخواند که آسمان دیگر ستارهای نداشته باشد، چنین کسی هم ملعون است.
بنابراین، دو نفر ملعون هستند: اول آن کسی که آن قدر نماز مغرب را دیر بخواند که آسمان پر از ستاره شود و دوم آن کسی که آن قدر نماز صبح را دیر بخواند که ستارهای در آسمان باقی نمانده باشد و نزدیک طلوع آفتاب باشد. این دو نفر ملعونند؛ یعنی از رحمت خدا به دور میباشند.
شکم خود را قبرستان حیوانات نسازید!
پس در آخر الزمان «بطونهم آلهتهم» شکمهایشان خدایشان است. قدیم این طور نبود. هنوز در حال خوردن ناهار هستند، میگویند: «فردا چه بخوریم؟»
یک وقتی یک کسی که الان فوت کرده، مقید بود که حتما موقع خوردن ناهار امروز بپرسد که: «فردا چه بخوریم؟» من هم سر به سرش میگذاشتم و میگفتم: «پس فردا چه بخوریم؟»
همهاش چه بخوریم، چه بخوریم، چه بخوریم؟ «بطونهم آلهتهم» اینها علایم آخرالزمان است. سابق این طور نبود، 2.5 سیر گوشت یعنی 150 گرم گوشت میخریدیم، برای شب بار میگذاشتیم و میخوردیم. کجا پنج کیلو گوشت بود؟ کجا مرغ بود؟ اصلا مرغ نبود. مرغها رسمی بودند و اگر بچه کسی حصبه میگرفت، برایش جوجه خروس میخریدند تا بخورد.
روایت شده است که: «این شکمهای خود را قبرستان حیوانات نکنید!» این قدر گوشت نخورید! مگر شکم، قبرستان است که این قدر گوشت میخورید؟ آقا سی سالش است، چربی خون گرفته، برای چه؟ برای خوردن گوشت.
گوشت کم بخورید. سبزی به برنج بزنید، عدس پلو قدیم رسم بود، ماش پلو بخورید. این قدر گوشت نخورید که تاریک میشوید، این تاریکیها برای خوردن گوشت است. فکر شکم نباشید.
دوم: زنان قبله میشوند
روزگاری میآید که زن قبله میشود: «و نساءهم قبلتهم». هر چه حاج خانم بگوید.این نفس بداندیش مسلمان شدنی نیست/ این کافر بدکیش بفرما شدنی نیست
فقط حرف حاج خانم، ولو امر به خلاف شرع هم بکند یا کار خلاف شرع بگوید، چون محو اوست، نمی فهمد، می گوید: دختر باید چنین باشد، کت و دامن تنگ بپوشد، با این وضع به کوچه و خیابان برود.
پدر مخالفت می کند، مادر با پدر درگیر می شود و می گوید: تو قدیمی هستی! تو قدیمی فکر می کنی! چیه مقدس شده ای؟
بگذار دخترم آزاد باشد. می خواهد با رفقایش برود کوهنوردی.
یکی می گفت: دختر من خیلی عالی است. فقط با یک پسر به کوه می رود. بعضی دخترها هستند که امروز با این می روند فردا با آن! اما دختر من نجیب است، فقط با یک پسر بیرون می رود!
زنی که به فرمان شوهر باشد و از چیزهایی که شوهر متندینش می گوید اطاعت کند، او خیلی عالی است.
داستان قرآن کوچک نیمه سوخته
بنده خدایی در زمان طاغوت حریف زنش نشده بود، زن اصرار داشت که دخترانم باید به دانشگاه بروند، البته آن زمان بی حجاب بودند و چادر نبود، حتی روسری هم نبود، سه تا از دخترها به اصرار مادر به دانشگاه می روند، پدر که شخصی متدین و نمازشب خوان بود نتوانست حریف زنش بشود تا اینکه نوبت دختر چهارمی شد و پدر دیگر اجازه نداد از کلاس ششم بیشتر درس بخواند، عرقچینش را به زمین زده و بر سر خود زد تا این یک دختر را در خانه نگهداشت. شب در خواب دید که سه تا قرآن بزرگ در خانه اش آتش گرفته اند و یک قرآن کوچک هم هست که کناره اش سیاه شده و درحال سوختن است و او با عرقچینش زد و آن را خاموش کرد. فردا خدمت آقای بروجردی رفت و گفت: من چنین خوابی دیده ام، تعبیرش چیست؟
آقای بروجردی می فرمایند: به تهران برو پیش حاج آقا احمد روحانی قمی، که الان نوه ایشان از شاگردان من است و از او بپرس. حاج آقا احمد روحانی قمی را شاید بعضی از پیرمردها دیده باشند، پنجاه سال پیش ایشان استاد تعبیرخواب بودند. آن شخص پیش حاج آقا احمد روحانی می آید و خواب را تعریف می کند، ایشان هم هیچ اطلاعی نداشتند که این شخص سه دختر بی حجاب دارد که به دانشگاه می روند، در پاسخ می گوید: آن سه قرآنی که آتش گرفته، سه تا دختر بی حجاب تو هستند که حریفشان نشده ای و آن یکی که کناره اش سوخته و قهوه ای رنگ شده، آن دخترت است که در خانه نگهش داشته ای.
سوم: دینارها دینشان می شود
«و دنانیرهم دینهم» پول دینشان است، این حرف گریه دارد، کار به اینجا می رسد که دین آدم، پولش می شود و دیگر به فکر حلال و حرام و خمس نیست، ربا می خورد و رشوه می گیرد و دزدی می کند.
چهارم: شرافتشان به متاعشان است
«و شرفهم متاعهم» و شرافتشان به متاعشان است، مبل و صندلی و ماشین و خانه گچبری شده و استخر و ..... اگر اینها را نداشته باشد، کسی محلش هم نمی گذارد. اگر کسی وضع مالیش خوب باشد، خانه و زندگی و ... مورد احترام مادرزن است، اما کسی که نداشته باشد، قبولش ندارند.
قدیم اینطور نبود، قدیم هر کسی که متدین بود، مورد احترام بود، اما الان هر کسی که پول دارد و ماشین چه و خانه شمران و امثال آن مورد احترام است، اینها علائم دوره آخر الزمان است.
پس زمانی می شود که متاع و زندگی مردم سبب شرافتشان است، در حالی که پیامبر خدا(ص) فرمودند: «اشراف امتی اصحاب اللیل»، کسانی که نماز شب می خوانند اشرف امت من هستند، نه آنهایی که پولدارند.
اصحاب لیل، یعنی کسانی که سحرها از خواب بیدار می شوند و نماز شب می خوانند به گفته پیغمبر اشراف امت هستند، اما روزگاری می شود در دوره آخر الزمان که عده ای که چیزی ندارند، ولو نماز شب خوان هم باشند به آنها محل گذاشته نمی شود، اما به فلان حاج آقا (که پولدار است) احترام می کنند، حاج آقا سلام علیکم، حاج آقا بفرمایید بالا.
لباس دشمنان مرا مپوشید!
«ولا یبقی من الاسلام الا اسمه» روزگاری می شود که از اسلام چیزی باقی نمی ماند به جز اسم.
وقتی سرشماری می کنند، به این آقا می گویند: مذهب شما چیست؟ می گوید: اسلام. از آن یکی می پرسند: مذهب شما چیست؟
می گوید: یهودی. از آن یکی می پرسند: مذهب شما چیست؟ می گوید: مسیحی.
آن یکی زرتشتی، ولی همه شکل هم هستند، همه شیک و پیک، همه کراوات زده، دخترها ول، پسرها ول (مسلمان) معلوم نیست. الان شما در بازار تهران می فهمید کی مسیحی است؟ نه، ولی ما که بچه بودیم می فهمیدیم، من بچه بودم، پدرم در بازار مولوی مغازه داشت، یادم هست وقتی یک ارمنی وارد می شد، همه می فهمیدند، اما الان شما می فهمید؟ ارمنی را می شناسید؟ همه کت و شلواریند.
قدیمها شماها پالتو داشتید و عبا، آنها کت داشتند و شلوار، زن های ما با چادر و پیچه و پوشیه بودند، زن های آنها بی حجاب، اما الان همه متحد الشکل هستند، خدا رضا شاه را لعنت کند، رضا شاه گفت: همه باید کت و شلواری بشوند.
من یادم هست دم بازار آهنگرها پاسبان پالتوی یک بنده خدا را قیچی کرد و پالتو را کت کرد و عبا را از روی دوش یک نفر دیگر برداشت و توی یک دکانی پرت کرد. عبا را از روی دوش تاجرها برداشتند و به جای آن کلاه شاپو آوردند. الان هم گاهی بعضی ها کلاه شاپو به سر می گذارند.
بعضی ها با اینکه ریش دارند، کلاه شاپو دارند. البته الحمدالله کسی در اینجا کلاه شاپو ندارد، اما در بعضی از شهرستان ها هنوز معمول است. دراردبیل و تبریز کلاه شاپو دارند. حتی در اصفهان، چهل سال پیش در نماز حاج آقا رحیم ارباب، همه کسانی که در صف جلو ایستاده بودند، پالتو و ریش داشتند و تحت الحنک بسته بودند، اما کلاه شاپو بر سر گذاشته بودند، قیافه ها معلوم بود که افراد مقدسند، اما نمی فهمیدند که این کلاه اشکال دارد.
روایت شده است که «لاتلبسوا ملا بس اعدائی»؛ لباس دشمنان مرا مپوشید، من نمی دانم مراجع درباره این کت و شلوارها چه می گویند. بروید بپرسید.
از آقای بروجردی پرسیدند و استفتاء کردند که نظر شما راجع به کراوات چیست؟ ایشان فرمودند: جواب ننویسید! جواب نمی نوشتند و جایش را خالی می گذاشتند. ایشان می ترسیدند که اگر بنویسند اشکال دارد، سر و صدا برپا شود و اگر بگویند اشکال ندارد چه و چه بشود، لذا جای استفتاء خالی بود.
کلمات کلیدی: